هبوط

هبوط

فریادهای خداگونه ای درتبعید
هبوط

هبوط

فریادهای خداگونه ای درتبعید

نوشتن یا ننوشتن

نوشتن یا ننوشتن مسئله این است... 

و به قول برادرم عین القضات: 

هر چه‌ می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه‌ در این روزها نبشتم همه‌ آن است که‌ یقین ندانم که‌ نبشتنش بهتر از نا نبشتنش . ای دوست نه‌ هر چه‌ درست و صواب بود روا بود که‌ بگویند...و نباید که‌ در بحری افکنم خود را که‌ ساحلش بدید نبود.
چیزها نویسم( بی خود) که‌ چون (واخود) آیم بر آن پیشمان باشم و رنجور
ای دوست می تر سیم و جای ترس است از مکر سر نوشت
حقا... به‌ حرمت دوستی که‌ نمی دانم که‌ این که‌ می نویسم راه‌ سعادت است که‌ می روم یا راه‌ شقاوت؟
کاشکی, یکبارگی نادان شدمی تا از خود خلاصی می یافتمی
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم _ هم رنجور شوم از آن به‌ غایت
چون در معاملت راه‌ خدا چیزی نویسم هم رنجور شوم
چون احوال عاشقان نویسم نشاید
چون احوال عاقلان نویسم هم نشاید
***
و هر چه‌ نویسم هم نشاید
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید
و اگر گویم هم نشاید.
اگر خاموش گردم هم نشاید
اگر این واگویم نشاید
اگر وانگویم هم نشاید
و اگر خاموش شوم هم نشاید 

 

 

 

شاید به زودی آمدم و نوشتم......